بهطور سنتی « احساسی» بودن نقطه مقابل عقلایی بودن تلقی شده و اینگونه تصور میشود که ورود احساسات به معادلات سازمانی نتایج منفی بر بهرهوری و سایر متغیرهای سازمانی خواهد داشت.
بهطور سنتی « احساسی» بودن نقطه مقابل عقلایی بودن تلقی شده و اینگونه تصور میشود که ورود احساسات به معادلات سازمانی نتایج منفی بر بهرهوری و سایر متغیرهای سازمانی خواهد داشت.
دلایل زیادی برای ناراحتی افراد در محیط کار وجود دارد؛ این دلایل میتوانند شخصی باشند (مثل طلاق، بیماری و مشکلات فرزندان) تا کاری (مثل شکست پروژه، عملکرد نامناسب در محیط کار یا همکاران نامطبوع).
مداوما شنیده ایم که نمی بایست احساسی تصمیم گرفت ولی این مسئله حقیقتا ممکن نیست. آدمی این امکان را ندارد که جریان ذهنی استدلالی خود را از جریان عاطفی آن جدا کند.
به روشنی مشخص است که هر کدام از ما از توانایی هایی برخوردار است که تصمیماتش را بر اساس منطق و یا بر اساس احساسات و ارزش های مشخصی اتخاذ می کند، این در حالی که هیچکس صد در صد تفکری یا احساسی نیست.